متن آهنگ یلدا - مازیار فلاحی
مــســت بگو راســت بگو…..تا شب یلداست بگــــو
تا نفسی هست بگو….هرچی دلت خواست بگــــو
خسته و بی تاب شدم….محو شدم
خواب شدم…
خـــســتــه از این پنجــره ها…منتظرت
قاب شدم
گریه بر این حال کشید…..اشک بر این
فال کشید
بر تــن بی دست خـــدا….نقش دوتا
بــال کشـیـد
خار شدم…..پست شدم…..با همه
یکدســـت شـــدم
تشنه ی بی آب شدی….نیست از این
هسـت شـــدم
مســت بگو راســت بگو……تا شب یلداست بگـــو
تا نفسم هست بگو…..هرچی دلت خواست بگـــو
خسته و بی تاب شدم….محو شدم
خواب شدم
خســته از این پنجــره ها…منتـــظرت
قــاب شدم
C†?êmê§ |